جریانی از بودن

+داداشمم کرونا گرفت..و از این بابت خیلی بهم ریخته م..دیشب برای دختراش دوتا پیتزا و یه عالمه خوراکی خریدیم و با خواهر دوقلو بردیم دم خونه شون (بچه‌ها نگرفتن).حسابی موندن تو خونه استرس کرونا کلافه شون کرده

+با کمر درد ایز تایپینگم به علت نشستن زیاد پشت میز و از اونجایی که دوست ندارم یه موفق ِ کج و موج و تپل مپل بشم برنامه‌ی رژیمی‌خیلی خوبی رو وارد برنامه کردم با ورزش..

من و محمد واسه ارشد یه سری کلاس‌های کنکوری رو با قیمت خیلی خیلی خیلی پایین تر تونستیم گیر بیاریم..

+آهنگ کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه از شادمهر رو دیشب قبل خواب گوش کردم

نمیدونم کتاب کیمیاگر رو خوندین یا نه..ولی به نظر من توش از چیزی رو از ته دل خواستن و دیدن نشانه‌ها حرف میزنه..... و البته این برداشت من از این کتابه..

پیاه میبرم از افکار وخیم به بلاگفای رحیم:

+امشب بعد از درس ساعت ۱۲ و نیم شب که اومدم مسواک برنم چشمم به پوست صورتم افتاد سریعا نگاهمو انداختم پایین و با خودم فکر کنم نوشین اینا دختر داییم که سه ساعت پیش از خونه مون رفتن حتما با خودشون گفتن چرا پوست صورتشو زخم کرده...

دم دمای خواب اومدم اینجا یه چیزی رو به عنوان راز بنویسم و برم😑رازی که احساس میکنم اگه فاش بشه با عنوان‌هایی شبیه اسکیزوتایپاال یا اسکیزوفرنی یا شایدم بهترین حالت ممکن به خاطر اختلال‌های هذیانی بستری‌م کنن..

+جانم براتون بگه که به فس ترین حالت ممکن ایز تایپینگم..چون رفتم تست‌های کنکور 98 رو رشد و آسیب ش رو زدم و حقیقتا اون طور که دلم میخواست درصدی از آب در نیومد! رشد 30 و خرده ایی و آسیب 40 و خرده ایی..و از لحاظ روحی به چندتا گزینه نیاز مندم یک ) کاهش وزن 3 الی 4 کلیویی و سفارش لباس‌های خوشگل از سایت مورد پسند دو ) لته‌ی مغازه‌ی سید و پیاده روی توی جاده‌ی مورد پسند

+هیچ وقت پدر رو نفهمیدم که چرا وقتی از دکتر میاد و دکتر گفته ازمایش‌هاش اوکیه تا چندین ماه رژیم غذایی و سیگار رو رعایت نمیکنه و چند هفته قبل ازمایش مجدد شروع به رژیم سخت و پیاده روی‌های یه ساعته میکنه😑.خیلی ادم رو نگران میکنه.چرا واقعا؟